کد مطلب:313723 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:199
ادای نذر حضرت عباس
4. شیخ جلیل عالم، آقا شیخ مهدی كرمانشاهی، از پدر عالیقدرش حكایت كرد كه گفت:
در حرم مطهر ابی الفضل علیه السلام مشرف بودم. ایام، ایام زیارتی و ازدحام زوار در حرم خیلی زیاد بود. در این بین مردی عرب با زنش مشغول زیارت و طواف بود تا رسیدند به بالای سر، پنجره ی اول از پیش رو، یكمرتبه زن بلند شد و به ضریح چسبید، به طوری كه تمام اعضایش از پیشانی و دماغ و شكم و دست و پا همه به ضریح چسبید. از هول این حادثه، شیون از مرد و زن برخاست هر چه خواستند او را حركت دهند ممكن نشد، ناچار فریاد شوهرش بلند شد و گفت:
«یا العباس» زن من در نزد تو گرو باشد؛ الآن می روم گاو میش را می آورم. معلوم شد گاو میشی نذر كرده اما بعد پشیمان شده و نیاورده است! مرد عرب بیرون رفت. كم كم مردم جمع شدند، به طوری كه حرم و رواق و ایوان طلا پر از جمعیت شد و راه رفت و آمد مسدود شد. همه منتظر بودند كه آخر چه می شود؟ ما خیال می كردیم منزل این مرد عرب دو سه فرسخ از شهر دور است و رفتن و آمدنش چند ساعت طول
[ صفحه 568]
خواهد كشید، ولی مثل اینكه نزدیك بود، چون بعد از ساعتی دیدیم افسار یك گاو میش چاق را گرفته و می آید. به مجرد وارد شدن در صحن، زن از ضریح رها شد و با هلهله و شادی و صلوات و سلام از حرم بیرون آمد. [1] .
در حرم مطهر ابی الفضل علیه السلام مشرف بودم. ایام، ایام زیارتی و ازدحام زوار در حرم خیلی زیاد بود. در این بین مردی عرب با زنش مشغول زیارت و طواف بود تا رسیدند به بالای سر، پنجره ی اول از پیش رو، یكمرتبه زن بلند شد و به ضریح چسبید، به طوری كه تمام اعضایش از پیشانی و دماغ و شكم و دست و پا همه به ضریح چسبید. از هول این حادثه، شیون از مرد و زن برخاست هر چه خواستند او را حركت دهند ممكن نشد، ناچار فریاد شوهرش بلند شد و گفت:
«یا العباس» زن من در نزد تو گرو باشد؛ الآن می روم گاو میش را می آورم. معلوم شد گاو میشی نذر كرده اما بعد پشیمان شده و نیاورده است! مرد عرب بیرون رفت. كم كم مردم جمع شدند، به طوری كه حرم و رواق و ایوان طلا پر از جمعیت شد و راه رفت و آمد مسدود شد. همه منتظر بودند كه آخر چه می شود؟ ما خیال می كردیم منزل این مرد عرب دو سه فرسخ از شهر دور است و رفتن و آمدنش چند ساعت طول
[ صفحه 568]
خواهد كشید، ولی مثل اینكه نزدیك بود، چون بعد از ساعتی دیدیم افسار یك گاو میش چاق را گرفته و می آید. به مجرد وارد شدن در صحن، زن از ضریح رها شد و با هلهله و شادی و صلوات و سلام از حرم بیرون آمد. [1] .
[1] معجزات و كرامات: آيت الله حاج ميرزا هادي خراساني، صفحه ي 44. نيز: ر. ك: زندگاني پرچمدار كربلا، مظفري معارف، صفحه ي 94.